داستانهای کوتاه

ساخت وبلاگ
خبرنگاری طی مصاحبه ای از پیرمردی یهودی که بمدت 60 سال و هر بار 45 دقیقه کنار دیوار مقدس غربی اورشلیم به نیایش پرداخته بود پرسید : دعای روزانه شما طی این 60 سال چه بوده؟پیر مرد گفت دعا میکنم برای: "صلح داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 193 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

همسـر ملانصـرالدین از او پرسید: «پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می آورنـد؟»ملا پاسخ داد:«هنوز نمـرده ام و از آن دنیـا بی‌خـبر هستـم ؛‌ ولی امشب برایـت خـبر می‌آورم.»یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 198 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

بابی پسر بچه شیطون به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه می‌خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت: آره.مامانش بهش گفت، برو داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 209 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

گروهی ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ..ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﺭﯾﻞ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﯾﻞ ﻏ داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 208 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

آهو خیلی خوشگل بود, یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون! دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟آهو گفت: من عاشق شدم, عاشق یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش, اسمش جناب الاغه...پری آرزوی آهو رو برآورده داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

اربابِ لقمان به او دستـور داد که در زمینش ، برای او کنـجد بکارد.ولی او جُو کاشت.وقتِ درو ، ارباب گفـت : چـرا جُو ڪاشتی؟لقمان گفت : از خـدا امیـد داشتـم که بـرای تو کنجد بـرویـاند.اربابـش گفت : مگر این داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 194 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

می‌گویند روزی برای سردار عزيز خان مكري فرمانده كل قشون ناصرالدين شاه كبكی را آوردند كه لنگ بود.فروشنده برای فروشش قیمت زياد می‌خواست.عزیز خان ، حكمت قيمت زياد كبك لنگ را جويا شد.فروشنده گفت: «وقتی دام داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

برنابا یکی از حواریون عیسی مسیح نقل میکند ( مرقوم شده در انجیل برنابا) که از ایشان چرائی دلیل ختنه را پرسیدیم و ایشان چنین فرمودند :بدرستي كه چون حضرت آدم،انسان نخستين،طعامی را در بهشت خورد  كه خدايش داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 191 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

مدیر حراست ما نظر لطفی به من داره. بهم گفت:«فلانی یک جوان خوب سراغ نداری؟ می‌خواهیم یک نفر رو استخدام کنیم.»بهش گفتم :«یک جوان خوب و امین  می شناسم. خیلی خوش اخلاق و سلامت است. انسان معتقدی است ولی با داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 200 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26

برنابا یکی از حواریون عیسی مسیح نقل میکند ( مرقوم شده در انجیل برنابا) که از ایشان در مورد عداوت شیطان با انسان  پرسیدیم و ایشان چنین فرمودند :چونكه خداوند آدم را از مشتی خاک آفريد  او را بيست و پنج ه داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 14:26